سند تحول رسانه ملی، كه از سال 1400 بهعنوان نقشه راه كلان سازمان صداوسیما به اجرا درآمد، اكنون در آستانه ورود به پنجمین سال اجرایی خود قرار دارد. این سند، در ذات خود یك طرح اجرایی مقطعی نیست بلكه چارچوبی راهبردی است كه تلاش دارد رسانه ملی را از سطح یك نهاد اطلاعرسان به جایگاه «مرجع فرهنگی و هویتساز» ارتقا دهد.
همچنین مرور كارنامه این پنج سال نشان میدهد كه محورهای اصلی سند ــ عدالتگستری، هویتمحوری و پیشرفتمحوری ــ توانستهاند در عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی بازتاب عینی بیابند. عدالت رسانهای، با تمركز بر بازنمایی زندگی اقشار كمتر دیده و شنیدهشده، مناطق محروم و جامعه عشایری، نه تنها مفهوم عدالت را از بعد اقتصادی فراتر برده بلكه در عرصه فرهنگی و رسانهای نیز تجربهای ملموس از برابری در دسترسی و روایت ایجاد كرده است. این جهتگیری، حلقه ارتباط میان حاكمیت و مردم را تقویت و سرمایه اجتماعی نظام را ارتقا داده است. همچنین در حوزه هویتمحوری، رسانه ملی طی این سالها با بازشناسی تاریخ، فرهنگ و آیینهای ملی و مذهبی، توانست در برابر امواج جهانیسازی فرهنگی و تهاجم روایتهای غربی، سپری پایدار بسازد. بازخوانی تاریخ اسلام _ایران در قالب مجموعههای مستند و گفتوگوهای تحلیلی، توانست لایههای مغفول هویت اسلامی_ایرانی را برجسته و نسل جدید را با میراث تمدنی خود آشناتر كند. این امر، هویت ملی را از سطح بازنمایی نمادین فراتر برد و به نوعی «بازتولید حافظه جمعی» منجر شد.همچنین پیشرفتمحوری نیز با تمركز بر دستاوردهای علمی، فناوری و اقتصادی كشور، الگویی امیدبخش و آیندهنگر ارائه داد. در این راستا، بازنمایی «جوان مومن انقلابی» و «زن انقلابی» بهعنوان كنشگران تمدنی، تصویری واقعی از سرمایه انسانی انقلاب را پیش روی جامعه گذاشت. این محور، برخلاف روایتهای منفی رسانههای بیگانه، توانست تصویر روشن و امیدواركنندهای از مسیر توسعه ایران اسلامی ترسیم كند.همچنین از سوی دیگر، گفتمان ایثار و شهادت بهعنوان شاكله معنوی انقلاب، در قالب برنامههای مختلف رادیویی و تلویزیونی به فرهنگ عمومی بازتاب یافت و سرمایه اجتماعی مقاومت را بازتولید كرد.همزمان، تمركز برسبك زندگی ایرانی-اسلامی و بازنمایی هنر انقلاب، ابعاد فرهنگی سند را تقویت نمود و زمینهساز تثبیت ارزشهای بومی در برابر الگوهای تحمیلی غرب شد.در بخش نقد غرب و مقابله با غربزدگی، رسانه ملی كوشید تا صرفا به سطح تقابل سیاسی محدود نماند، بلكه با واكاوی لایههای معرفتی و فرهنگی، بنیانهای تمدنی غرب را نقد و بهجای آن، تصویری مثبت از «هویت جهانی انقلاب اسلامی» ارائه كند. این روایت جهانی، توانسته است الهامبخش ملتهای دیگر در منطقه و فراتر از آن باشد.همچنین در حوزه تاریخنگاری رسانهای، بازخوانی تاریخ پهلوی با تأكید بر وابستگیها وناكارآمدیهای آن رژیم، دركنار معرفی نهادهای انقلاب اسلامی بهعنوان نماد استقلال و اقتدارملی،توانستمانع تحریف حافظه تاریخی جامعه شودوپیوند نسلها بامیراث انقلاب راتقویت نماید.درنهایت، مفهوم محرومیتزدایی رسانهای، به معنای زدودن حاشیههای فرهنگی وشنیدهشدن صدای گروههای مغفول، یكی از دستاوردهای ارزشمند این پنج سال بوده است. این رویكرد نشان داد كه سند تحول، نه فقط بر تولید محتوا بلكه بر اصلاح ساختار ارتباطی میان رسانه و جامعه نیز متمركز بوده است.همچنین اكنون، درآستانه سال پنجم، میتوان باقاطعیت گفت كه سند تحول رسانه ملی توانسته است در مسیر تحقق عدالت، بازآفرینی هویت اسلامی_ایرانی و ترسیم افق تمدن نوین اسلامی،گامهایی بلند و ماندگار بردارد؛ گامهایی كه بازخورد مثبت نخبگان و مخاطبان، صحت و ضرورت ادامه مسیر را بیش از پیش آشكار كرده است.