در سكوت دلنشین شب، صدایی آرام و مطمئن در گوشمان نجوا میكرد؛ صدایی كه با شنیدنش، بیاختیار آرام میشدیم، به خاطرات كودكی سفر میكردیم و دلمان گرم میشد. این صدا، صدای ماندگار و بیبدیل مریم نشیبا بود؛ بانویی از دیار واژهها كه با لحن لطیف و دلنشینش، سالها مهمان دل و خانهمان شد.
مریم نشیبا نه فقط یك گوینده بلكه روایتگر مهر و مهربانی بود. او با صدایش، قصه نمیگفت، جادو میكرد. گویی واژهها بر زبانش شكوفه میدادند و هر جملهاش چون نسیم ملایمی بر دل مینشست. در دنیایی كه صداها گاه خشن و ناهنجار شدهاند، صدای او یادآور صمیمیت، صداقت و آرامشی گمشده بود؛ گویی صدای مادربزرگها بود در دل شب، وقتی قصههایشان را با عشق برای نوهها تعریف میكردند.او تنها صدای قصههای كودكانه نبود؛ در برنامههایی چون گلبانگ، و در عرصههای ادبی و فرهنگی دیگر نیز خوش درخشید. صدای گرم و بیان نافذش در روایت شعر و نثر، بهویژه متون فاخر فارسی، روحی تازه به واژهها میبخشید و شنونده را با خود به سفری در ژرفای ادب فارسی میبرد.او سالهاست در رادیو فعالیت میكند، بیآنكه ادعایی داشته باشد اما با اثرگذاری عمیق. صدایش، پل ارتباطی میان نسلها بود؛ صدایی كه در حافظه جمعی ما جاودانه شد.مریم نشیبا از آن دست آدمهایی است كه بودنشان بركت است و صدایشان، مرهمی بر زخمهای پنهان روزگار. بیگمان، نام او در تاریخ رادیوی ایران با طلا نگاشته شده و صدایش تا همیشه در خاطرمان زنده خواهد ماند.