مریم رزاقی، معاون صدای مازندران و داور سومین دوره پویش «صباخوانی غزلهای حافظ»، با تأكید بر اینكه حافظخوانی صرفاً روخوانی شعر نیست، «صدای باسواد» را مهمترین معیار یك خوانش موفق دانست و گفت: سومین دوره این پویش مردمی به همت رادیو صبا و با همكاری صدا و سیمای مركز فارس، بار دیگر نشان داد شعر حافظ همچنان زبان مشترك و هویت پیونددهنده ایرانیان است.
به گزارش روابط عمومی رادیو صبا، سومین دوره پویش «صباخوانی غزلهای حافظ» به همت رادیو صبا و با همكاری صدا و سیمای مركز فارس برگزار شد؛ رویدادی فرهنگی كه با استقبال گسترده مردمی همراه بود و بار دیگر نشان داد شعر حافظ همچنان زبان مشترك ایرانیان باقی مانده است.
مریم رزاقی، معاون صدای مازندران، شاعر و پژوهشگر ادبی، و از داوران این دوره، در گفتوگویی به بررسی ابعاد هنری آثار، معیارهای داوری و اهمیت مردمی بودن این پویش پرداخت.
حافظخوانی، فراتر از روخوانی
رزاقی در پاسخ به این پرسش كه مهمترین ویژگی یك حافظخوانی موفق چیست، تأكید كرد:
«حافظخوانی صرفاً روخوانی اشعار حافظ نبود، بلكه به صدای باسواد نیاز داشت.»
او با طرح این پرسش كه «آیا صدا هم سواد میخواست؟» توضیح داد: «بله. صدایی كه قرار بود شعر حافظ را بخواند، باید تشخص ادبی میداشت. این تشخص بود كه خوانش را از دیگران متمایز میكرد.»
به گفته این داور، سواد ادبی تنها به دانستن وزن، قافیه و عروض محدود نمیشد، بلكه شامل درك باطن، محتوا، معانی چندلایه، موسیقی كلام و آشنایی با زمینههای فرهنگی و بینامتنی شعر نیز میشد.
رزاقی افزود: «صدای باسواد حتی اگر شبیه صدای گویندگان حرفهای رادیو نبود، به دلیل همدلی با متن و كشف فضاهای تازه، میتوانست وارد دنیای مخاطب شود. خوانش شعر، بهویژه شعر حافظ، مواجههای عمیق با لایههای معنایی بود و این مواجهه به صدایی آشنا با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و عرفان ایرانی نیاز داشت.»
برداشتهای متفاوت از غزلهای چندلایه
رزاقی درباره تفاوت شیوه بیان و برداشت شركتكنندگان گفت:«زمانی میتوانستیم به برداشت متفاوت برسیم كه خواننده توانسته بود معانی چندلایه شعر را منتقل كند. یك بیت حافظ ممكن بود همزمان عاشقانه، عرفانی، اجتماعی و فلسفی باشد.»
او با اشاره به آثار رسیده به دبیرخانه خاطرنشان كرد كه تلاش خوانشگران برای برجستهسازی مفاهیم پنهان و توجه به عنصر عاطفه چشمگیر بود.
به گفته او، نوعی «اشراق درونی» و همدلی با حال و جهان حافظ در برخی اجراها شنیده میشد كه تجربهای قابل توجه و فراتر از انتظار به شمار میآمد.
معیار داوری؛ صدایی كه به معنا رسیده بود
این پژوهشگر ادبی معیار اصلی خود در داوری را «سواد تهنشینشده ادبی در صدا» عنوان كرد و گفت:«خودم را جای مخاطب عام میگذاشتم و بررسی میكردم كه آیا آنچه مدنظر شاعری رند مانند حافظ بوده است، به مخاطب منتقل شده یا نه.»
رزاقی آشنایی با منابع معتبر حافظپژوهی را یكی از پایههای این داوری دانست و از شرحها و پژوهشهای استادانی چون ملكالشعرای بهار، بهاالدین خرمشاهی، دكتر سیروس شمیسا، دكتر اصغر دادبه، دكتر شفیعی كدكنی و عبدالحسین زرینكوب بهعنوان پشتوانه فهم شعر حافظ یاد كرد.
معجزه تلفیق صدای مردم و شعر حافظ
به باور رزاقی، یكی از جذابترین ویژگیهای این دوره، اقبال گسترده مردم به حافظ بود؛ اقبالی كه میتوانست از منظر هویتمحوری مورد واكاوی قرار گیرد.
او گفت: «در صداها میشد دریافت كه این معلم بود، آن خانهدار، آن دانشجو یا عاشق. معجزه شنیدن شعر حافظ با صدای مردم امروز همین بود؛ حافظ خود را با جهان هر صدا تطبیق میداد.»
او افزود: «همانگونه كه در فال حافظ، هر فرد خود و زندگیاش را در شعر مییافت، در صباخوانی نیز حافظ در صدای هر خوانشگر متجلی میشد.»
مردمی بودن؛ نقطه قوت پویش صباخوانی
معاون صدای مازندران، مشاركت مردم را عامل شكلگیری آگاهی عمومی و گفتمان اجتماعی دانست و با اشاره به دغدغههای مقام معظم رهبری درباره زبان فارسی اظهار كرد:«در روزگاری كه حتی كمرنگ شدن شاهد مثالهای فارسی نگرانكننده بود، پویشهایی مانند صباخوانی ضروری به نظر میرسید.»
به اعتقاد او، در این پویش زبان مشترك مردم، حافظ بود و حافظ چیزی جز هویت یك ملت محسوب نمیشد.
رزاقی صباخوانی را واجد ظرفیت تبدیلشدن به یك رویداد اجتماعی دانست كه میتوانست كتاب حافظ را از كتابخانهها بیرون بیاورد و پیوند مردم با تاریخ كهن و میراث ادبی ایران را تقویت كند.
اجراهای مردمی؛ گاه فراتر از حرفهایها
رزاقی تفاوت اجراهای حرفهای و مردمی را اینگونه توضیح داد:
«صرف شركت در كلاسهای صداسازی برای خوانش درست شعر كافی نبود. اجرای حرفهای از آنِ كسی بود كه با فرهنگ ایران آمیخته شده و جغرافیای فرهنگی سرزمینش را میشناخت.»
او تأكید كرد كه در این دوره، برخی اجراهای مردمی گاه از اجراهای كسانی كه آموزشهای رسمی دیده بودند، اثرگذارتر بود.
توصیه به شركتكنندگان دورههای بعد
این داور صباخوانی در پایان، مهمترین توصیه خود به علاقهمندان را افزایش مطالعه دانست و گفت:
«فربهی صدا در میزان مطالعات ادبی و فرهنگی شكل میگرفت.»
او بر رجوع به شرحهای معتبر حافظ، شناخت نمادها، مفاهیم عرفانی، اساطیر، تاریخ، ادبیات پیش از حافظ، موسیقی كلام، ایهام و زیباییشناسی ادبی تأكید كرد و افزود:
«حافظ شاعری رمزگرا بود؛ نمادهایی چون شراب، ساقی و میخانه معانی متعددی داشتند. خوانشگر نباید به یك تفسیر بسنده میكرد، بلكه باید با لحن و بیان، امكان دریافت لایههای مختلف معنا را برای مخاطب فراهم میساخت.»
رزاقی در جمعبندی سخنانش بیان كرد:«زبان فارسی و میراث ادبی، ناخودآگاه جمعی ایرانیان و عامل انسجام اجتماعی بوده است و هرچه رسانه ملی به این سرمایه بیشتر میپرداخت، مرجعیت و پیوند عاطفی آن با مردم عمیقتر میشد.»